فرمت فایل | word |
تعداد صفحات | 38صفحه |
فهرست | دارد |
ارجاع پاورقی | دارد |
منابع معتبر | دارد |
جهت اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کتید
(منابع قابل استناد و ارجاع پاورقی مقاله شما را از شمول سرقت ادبی مصون نگه میدارد)
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
فصل اول مرگ چیست
تعریف مرگ
تعریف نوین پزشکی از مرگ
الف- مرگ ظاهری
ب – مرگ قطعی
ج – مرگ مغزی
د – حیات غیر مستقر یا مرگ حکمی
فصل دوم مرگ مغزی یا زندگی نباتی
تعریف مرگ مغزی
مرگ مغزی چیست:
تشخیص مرگ مغزی
دلایل مرگ مغزی
معیارهای مرگ مغزی
شرایط اعلام مرگ مغزی
مرگ مغزی چگونه رخ می دهد
تشخیص مرگ مغزی
تفاوتهای مرگ مغزی با کما
فصل سوم: بررسی حقوقی
نگاهی به قوانین مرگ مغزی
وضعیت حقوقی و قانونی مرگ مغزی
گفتار اول: وضعیت حقوقی و قانونی مرگ مغزی درسطح داخلی
گفتار دوم: وضعیت حقوقی و قانونی مرگ مغزی درایران
سوم: آییننامه اجرایی پیوند اعضا و نقد و بررسی آن
نتیجه گیری
منابع
چکیده
همواره دو مقوله ی حیات و مرگ در برابر انسان خودنمایی می کنند و اصولاً انسان همراه و عجین با حیات و مرگ است. برخی از صاحبنظران برای حیات و مرگ اقسام و یا مراحلی را برشمرده اند که در این تقسیم بندی حیات به حیات مستقر و حیات غیرمستقر تقسیم شده است. به طور طبیعی مساله حیات و مرگ در ابواب فقهی مختلفی همانند ارث، وصیت، قصاص و ذبح مطرح شده است. که در آنها در رابطه با حیات مستقر و غیر مستقر و مرگ توضیحاتی داده شده است.
در سالهای اخیر مرگ مغزی به عنوان موضوعی جدید در جامعه ما خود را نشان داده است و سوالاتی در مورد احکام آن مانند ارث، دیه، عده و بخصوص اهدای اعضای بیمار مرگ مغزی به دیگر بیماران مطرح شده است. در این مقاله نگاهی مختصر به برخی از ابواب فقهی,پزشکی و حقوقی در محدوده ی حیات غیرمستقر خواهیم پرداخت و همچنین تلاش خواهیم کرد تا انطباق مرگ مغزی را با هریک از حالات زندگی مورد بررسی قرار دهیم و بدیهی است همه تعاریف و واژه های مرتبط با این موارد خواهند آمد و درباره ی آنها به بحث خواهیم نشست.
تعریف مرگ:
از نظر لغوی مرگ به معنای: «مردن، باطل شدن قوه حیوانی و حرارت غریزی ، فنای حیات و نیست شدن زندگانی، از گیتی رفتن، مقابل زندگی و محیا، درگذشت و فوت». [1]
در فرهنگ و اصطلاحات حقوقی: «مرگ به معنای فوت ، وفات، مرگ ، اجل، قتل و خونریزی است، وقتی آثار حیات از کسی محو شده باشد، وقتی یکی از موارد قانونی فوت تحقق پذیرد، هر حالتی که شامل قانون تحقق زوان زندگی و حیات گردد».[2]
تعریف نوین پزشکی از مرگ :
در زمانهای قدیم حتی تا اوائل قرن نوزدهم، تعریف مرگ آسان و ساده بود. چرا که توقف قلب معادل مرگ دانسته میشد. این دیدگاه تا قبل از ابداع روشهای جدید بازگرداندن دوباره به حالت حیات، حاکم بود. کمپس، پرفسور فقید انگلیسی که آثار جاودانهای مانند کتاب پزشکی قانونی از او به یادگار مانده، میگوید: «مرگ به هر صورتی که باشد یک امر پزشکی است». بنابراین تشخیص وقوع مرگ و زمان آن در صلاحیت کارشناس یعنی پزشکی قانونی است. چرا که آثار مترتب بر آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. آثاری چون تحقق یا عدم تحقق قتل، تعیین قاتل، نوع قتل، ارث، دیه و ...، از آن قبیل است.
از نظر پزشکی مرگ، توقف کامل و بیبازگشت اعمال حیاتی است و معمولا ابتدا قلب از کار افتاده و در پی آن مرگ سلولهای مخ فرا رسیده و درنتیجهی آن تنفس و حس و حرکت از بین میرود وگاهی بالعکس ابتدا مرگ بافتهای مغزی پیش میآید و قطع تنفس و در نتیجه فقدان اکسیژن در خون باعث از کار افتادن قلب میگردد و در هر دو صورت مرگ قطعی و واقعی فرا میرسد.
حقوقدانان براساس فقه و با تکیه بر یافته های پزشکی مرگ را در چهار نوع دانستهاند:
الف- مرگ ظاهری :
مرگ ظاهری حالتی بین مرگ و زندگی است که در طی آن اعمال تنفسی و حرکات قلبی بینهایت خفیف شده و حتی در ظاهر متوقف به نظر میرسد. در این شرایط با انجام اقدامات احیای تنفس مصنوعی و رساندن اکسیژن و تحریک قلب با الکتروشوک امکان بازگشت شخص به زندگی وجود خواهد داشت.
حالت اغمای عمیقی که در اثر مصرف داروهای خوابآور یا روان گردان و مسکنهای قوی پیش میآید و موجب میشود که ضعف شدید حرکات تنفسی و عدم احساس تپش قلب و سردی انتهاها و به خصوص عکسالعملهای خفیف وتری یا حسی، یک مرگ ظاهری را به صورت مرگ حقیقی جلوه دهد. مرگ ظاهری پایان حیات انسان نیست و هر اقدامی که عقلا منتهی به مرگ واقعی چنین اشخاصی شود حسب مورد میتواند مشمول یکی از انواع قتل باشد. امروزه با پیشرفت علم پزشکی و استفاده از وسایل و ابزارهای مکانیکی و تکنیکی در احیای قلب و تنفس، میتوان تا مدتها افراد بشر را از ادامه حیات و بازگشت به زندگی برخوردار نمود. لازم به ذکر است که کما یا اغمای عمیقتر زمانی است که کلیه اعمال مغز به صورت غیر قابل برگشتی درآید در حدی که تنفس خود به خود، قطع گردد. این نوع از کما منجر به مرگ مغزی است.
ب – مرگ قطعی :
مرگ وقتی قطعی است که اعمال قلبی و عروقی و حسی و حرکتی به طور کامل از بین برود و برگشت آن امکان نداشته باشد. علایم مرگ حقیقی عباتند از توقف جریان خون، توقف تنفس، اتساع و ثابت ماندن مردمک در هر دو چشم و ازبین رفتن امواج قلب و مغز. معمولا مرگ حقیقی سه تا پنج دقیقه پس از قطع تنفس و جریان خون و به عبارت دیگر ظاهر شدن علایم ذکر شده فوق به وقع میپیوندد. بنابراین بارزترین مصداق ازهاق نفس و مرگ، این نوع از مرگ است.